به آخر خط رسیده بودم باید بهش ثابت میکردم که دوسش دارم خیلی عصبانی بودم گفتم دوست دارم
گفت اگه دوسم داری رگتو بزن!گفتم مرگ و زندگی دست خداست
گفت دیدی دوسم نداری خیلی بهم برخورد تیغو برداشتم ورگمو زدم
وقتی تو آغوش گرمش داشتم جون میدادم آروم زیر لب گفت:
اگه دوسم داشتی چرا تنهام گذاشتی....
+ نوشته شده در چهارشنبه هفتم دی ۱۳۹۰ ساعت 19:55 توسط ناناز
|
سلام خوبین خیلی ممنونیم که به وب ما سه نفر اومدین